loading...
ترنم نفس
لایو بازدید : 4 یکشنبه 07 مهر 1392 نظرات (0)
با سلام و عرض تبریک به مناسبت آغاز سال تحصیلی جدید حضور اولیا محترم 

دبستان غیر انتفاعی الفبای مهر و سایر دوستان 

در زیر گزارش مصور کوچکی از برگزاری جشن شکوفه ها 

در مدرسه ی تازه تاسیس مون رو براتون گذاشتم امیدوارم خوشتون بیاد


نمایی از محیط مدرسه  





اینم عکس شکوفه های قشنگ کلاسم 



لایو بازدید : 11 یکشنبه 07 مهر 1392 نظرات (0)

عذر تقصیر به ساحت مقدس آقا......

حکايت حُرّ و امثال حرّ حکايتي است بسيار نزديک به وضعيتي که ما بايد داشته باشيم.

● قرار نيست خود را تبرئه کنيم و نواقص خود را نبينيم. ما در طي قرن‌ها امام را بر صحراي خشکِ[1] غيبت خيمه‌نشين کرديم؛ منظورم اين نيست که امام در وادي‌اي خيمه زده‌اند مانند داستان‌ها و حکايات طرح شده، نه، ما امام را به وادي غير ذي‌زرعي که يادي از او نمي‌شود رها کرده‌ايم. وادي‌اي که قرن‌ها فراموشي، غربت[2] و تنهايي همراه و همنشين اوست. يادي از او نمي‌کنيم يا اگر از او يادي داريم هزاران دليل و اما و اگر و هدف غير از او، وجود ما را گرفته است.

● حکايت ما حکايت حُرّ است، که راه بر مسير هدايت امام بسته‌ايم. اميال ما و سر به فرماني ما براي يزيدهاي نفس‌مان، لشکر جانمان را مقابل امام و مسير هدايت و اهداف او قرار داده است. ما در خودخواهي‌هاي خود گرفتاريم. مانعِ ظهور، ماييم! قلب‌هاي ما بر گناه بي‌رحمي و دريدن مال و آبروي ديگران مجتمع شده است، نه بر محبت و ياري و اطاعت امام.[3]

● حکايت ما حکايت حُرّ است؛ با امام نماز مي‌خوانيم؛ عشق او را در دل مخفي داريم، اما شمشير هم بسته‌ايم اهل و عيال[4] امام با ديدن ما هراسانند و نگران؛ ما غم و اندوه از چهرة ولي خدا نزدوده‌ايم.

● حکايت ما حکايت حُرّ است؛ تأني و درنگ ما در ياري امام، دير آمدن و ياري کردن ما از امام، هزاران لشکر هجمه و حمله و توهين و شبهه و فيلم و... بر عليه امام فراهم آورده است.

● حکايت ما حکايت حُرّ است، مي‌پنداشتيم مأموريم و معذور؛ مي‌پنداشتيم نمي‌توانيم نفسْ‌مان را اطاعت نکنيم. نهيب امام را دير فهميديم که «لَا أَفْلَحَ قَوْمٌ اشْتَرَوْا مَرْضَاةَ الْمَخْلُوقِ بِسَخَطِ الْخَالِق[5]؛ به سعادت نمي‌رسند آناني که براي راضي ساختن اين و آن، خدا را ناراحت مي‌کنند.»

***

● و حکايت ما، حکايت حُرّ است؛ خدا هم مي‌داند امام را دوست داريم.

● حکايت ما حکايت حُرّ است؛ سر درگميم. در جو بدي‌ها گرفتار شديم؛ ذاتمان بد نيست، جانمان بد نيست؛ امام را دوست داريم.

● حکايت ما حکايت حُرّ است؛ فکر نمي‌کرديم مخالفت ما، گناه ما، کار را به اينجا مي‌کشد که شمشير‌هاي ناجوانمردانة غيبت امام را احاطه مي‌کند.

● حکايت ما حکايت حُرّ است؛ فکر نمي‌کرديم گناه ما، ما را به جنگ با ولي خدا مي‌کشاند. به انکار و يا مخالفت عملي با او و دستورهاي او.

● حکايت ما حکايت حُرّ است؛ فکر نمي‌کرديم که من و کوتاهي‌هاي من هم مي‌تواند مانع حرکت او گردد و يا باعث غم و اندوه او و همراهان و همدلانش.

***

● و حکايت ما حکايت حُرّ است؛ خدا مي‌داند پشيمانيم!

● حکايت ما حکايت حُرّ است؛ به ارزيابي رسيده‌ايم. چه کنيم؟ ولي خدا را همراه شويم يا يزيد و ابن‌زياد شهوات و نفسْ‌مان را؟ کمي حريت و آزادگي مي‌خواهد.

● حکايت ما حکايت حُرّ است؛ به نتيجه رسيده‌ايم عذر تقصير به محضر امام خود بياوريم و از خود او مدد بخواهيم. به دامن او متوسل شويم و از ساحت مقدس او عذرخواهي کنيم که طبيب است و درد حُرّ را مي‌داند.

 حکايت ما حکايت حُرّ است و زبان ما همان مطلب (هزاران چو ما بي سر و پايي فداي يک موي حر) که «هَلْ لِي مِنْ تَوْبَةٍ[6]، آيا مرا هم راهي به درگاهت هست؟» آيا چو مني را هم به محضرت پناهي هست؟

● حکايت ما حکايت حُرّ است؛ راه‌ها را رفته‌ايم و خسته‌ايم؛ از سپهسالاري شيطان خسته‌ايم. از سربازي و فرمانروايي جنود شيطان خسته‌ايم. نوکري امام را برگزيده‌ايم.

● حکايت ما حکايت حُرّ است؛ بين جهنم و بهشت انتخاب مي‌کنيم و به يقين بهشت را بر مي‌گزينيم.

● حکايت ما حکايت حُرّ است؛ نيامده‌ايم فقط اشک خود را به امام عرضه کنيم که قرن‌ها بسياري گريسته‌اند و عُمرِ سعد‌ها گريستند و هتک حرمت کردند و خيمه‌ها آتش زدند و سرها به نيزه بردند.

● حکايت ما حکايت حُرّ است، که اشکمان را با سوار بر مرکب ياري شدن و بيعت و جان‌فشاني براي ولي خدا گره زديم. شايد کمي از بار شرمندگي‌مان بکاهد. شايد خجالت فراموشي و از ياد بردن آقا را کم کند.

● حکايت ما حکايت حُرّ است؛ سر در گريبانيم. چهره گريانيم. با عمق وجود پشيمانيم.

● حکايت ما حکايت حُرّ است؛ خسته، نادم و پشيمان. مي‌تواند امام نپذيردمان، که ما دلش را به درد آورده‌ايم. مي‌تواند ردّمان کند؛ اما حکايت او حکايت امام است و حکايت ما حکايت حر.

***

● و اي کاش حکايت ما، حکايت حُرّ بود؛ مردانه گذشته را جبران مي‌کرديم. امام را ياري و جان فدايش مي‌کرديم.

● و اي کاش حکايت ما، حکايت حُرّ بود؛ محبت و دعاي امام شاملمان مي‌شد، سرمان را به زانو مي‌گرفت و منزلتي به عظمت حُرّ مي‌يافتيم كه البته کسي به عظمت ياران امام حسينg - حُرّ و ديگران- نخواهد رسيد.

● و اي کاش حکايت ما، حکايت حُرّ بود، عاقبت او بخير شد و ما هنوز در ميانه را و امتحانات فراوان.■

 



[1]. اشاره به وادي غير ذي‌زرع و خشک و بي‌آب و علف که هاجر و اسماعيل در آنجا قرار گرفته بودند. (سوره ابراهيم/37.)

[2]. امام رضا7 از رسول خدا9 روايت مي‌کند که ايشان در وصف حضرت حجة‌بن الحسن+ فرمود: «آن طرد شده و تنها شده و خون‌خواه پدر و جدش، همان کسي که از ديده‌ها غايب مي‌شود و مردم مي‌گويند: او مُرده يا از بين رفته يا به کدامين صحرا رفته است.» (الارشاد، ج 2، ص 276.)

[3]. اشاره به سخن امام که اگر شيعيان ما بر محبت ما قلب‌هايشان مجتمع بود از ديدار ما محروم نمي‌شدند و آنچه مانع ديدار است رفتارهاي ناپسندي است که از آنان مي‌بينيم. (الاحتجاج، ج 2، ص498.)

[4]. منظور تشبيه به اهل و عيال امام حسين7 است و الاّ پيامي بر اين که امام اکنون اهل و عيال دارند يا خير، ندارد.

[5]. سخن امام حسين عليه السلام در جواب نامه ابن زياد. (بحارالأنوار، ج 44، ص 382.)

[6]. همان، ص 319.


تعداد صفحات : 9

اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آرشیو
    آمار سایت
  • کل مطالب : 82
  • کل نظرات : 1
  • افراد آنلاین : 2
  • تعداد اعضا : 0
  • آی پی امروز : 23
  • آی پی دیروز : 3
  • بازدید امروز : 21
  • باردید دیروز : 0
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 29
  • بازدید ماه : 21
  • بازدید سال : 155
  • بازدید کلی : 2,542